loading...
فروش انواع کبوتر
حمیدرضا دوکله بازدید : 162 دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

کبوتر در زیارتگاها

زیاد دیده ایمشان؛ روی سقاخانه، داخل سوراخ سمبه های رواق ها، گاهی روی لوسترها و گاهی روی گنبدها. کبوترها آزاد و رها می چرخند و دور می زنند و هرکجا که دوست داشته باشند می نشینند.

اینجا بارگاه امام هشتم شیعیان است و مکانی امن برای همه، حتی جانوران. تصویر کبوترها در گوشه گوشه حرم امام رضا (ع) آن قدر برایمان تصویر آشنایی شده که کمتر کسی به داستان زندگی آنها فکر می‌کند؛ اینکه از کجا آمده‌اند و داخل حرم چطور به زندگی‌شان ادامه می‌دهند؛ اینکه چرا با وجود احترام زیاد زائران به آنها، تعدادشان نسبت به گذشته کم شده. این پرنده‌های زیبا دیگر جزئی از حرم شده‌اند. بسیاری از زائرانی که از نقاط دور و نزدیک به زیارت این بارگاه می‌آیند، نذرشان را با غذا دادن به آنهایا آزاد کردن‌شان در آستان حضرت ادا می‌کنند.

«به آقا بگو به یاد من باشد.» این طرف صحن جامع رضوی خلوت است و پر از کبوتر؛ هر کدام گوشه‌ای نشسته‌اند و دنبال غذا می‌گردند. ولی آن طرف صحن جامع رضوی، رو به ایوان قبله قالی‌های قرمز سه متری پهن شده و جمعیت زیادی روی آنها نشسته‌اند. «لا اله الا الله» دوم که گفته می‌شود، پایان اقامه اذان ظهر است و نمازگزاران به نماز می‌ایستند. «به آقا بگو من را از یاد نبرد.» دختر دنبال کبوترهای گوشه صحن راه می‌رود و مدام با آنها حرف می‌زند. از آنها می‌خواهد که وقتی روی صحن و گنبد طلا پرواز می‌کنند، به امام رضا(ع) سلام‌اش را برسانند. دختر جوان از نیشابور آمده. می‌گوید زیارتش را کرده و کنار ضریح، درد دلش را با حضرت در میان گذاشته؛ «اما کبوترها خیلی به آقا نزدیک‌اند. همیشه کنارش هستند.»

حرم امن یار

صف نمازگزاران که پراکنده می‌شود، کبوترها به سمت رواق‌های دور صحن پرواز می‌کنند. گرمای آفتاب ظهر است و کبوترها سایه رواق‌ها را برای استراحت انتخاب کرده‌اند اما جنب و جوش آنها تمام نشدنی است؛ کبوترها گاهی از رواقی به رواق دیگر می‌پرند و گاهی هم به صحن دیگری سر می‌زنند و روی رواق آن صحن می‌نشینند؛ «رواق‌ها لانه کبوترها نیستند». علیرضا هاشمی - پرنده‌شناس همراه ما - این‌را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «کبوترها جایی برای لانه کردن داخل حرم ندارند. آنها یا روی گنبدها می‌خوابند یا لانه‌شان را جای دیگری بیرون حرم می‌سازند». به گفته هاشمی کبوترهای حرم یا کبوتر چاهی‌اند که توی چاه‌ها و قنات‌ها می‌خوابیده‌اند یا کبوترهای خانگی‌ای هستند که زیر شیروانی‌ها و داخل سوراخ سمبه‌های شهر لانه داشته‌اند. حرم، خانه اصلی این کبوترها نیست». با این‌حال دورتادور رواق‌ها و کنار ایوان‌ها کبوترهایی نشسته‌اند که تعدادشان هم کم نیست. در حرم حضرت تقریبا درون هر صحنی که باشی، فقط کافی‌ است چشم بچرخانی و آنها را ببینی؛ چندتایی در حال پروازند و چندتایی هم کنار هم نشسته‌اند. پس این همه کبوتر چگونه به حرم آمده‌اند؟ احمد خطاییان خلیل‌آباد، خادمی است که همان موقع در صحن جامع می‌بینمش و سؤالم را این‌گونه پاسخ می‌دهد: «این کبوترها را مردم نذر کرده‌اند و وقفی حضرت هستند. می‌آیند اینجا ولشان می‌کنند و چون اینجا پر از کبوتر است جلد اینجا می‌شوند و می‌مانند. اینجا برایشان خیلی امن است».

کبوترهای رها

«همین امروز کلی کبوتر از تهران و ساوه آوردند اینجا ول کردند. کافی‌ است کبوترها اینجا رها شوند تا ماندگار حرم شده و اینجا بمانند.» خادمی این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «یکی‌شان که از تهران آمده بود، معلوم بود که خیلی هم کبوترهایش را دوست داشت. باید می‌دیدی چطور با تک‌تکشان خداحافظی‌می‌کرد».

اما خیلی از کسانی که اینجا برای نذر ادا شده‌شان کبوتر رها می‌کنند، نگهدارنده کبوتر نیستند؛ «خیلی‌ها از راه دور برای ادای نذرشان آمده‌اند و کبوترها را همین‌جا در مشهد می‌خرند». خادم صحن آزادی می‌گوید که به محل فروش این کبوترها کوچه کفترفروش‌ها می‌گویند؛ «دو تا محل وجود دارد. زائران یا به کوچه کفترفروش‌های نزدیک حرم می‌روند یا می‌روند دروازه قوچان مشهد، روبه‌روی پاساژ نصر که بازار خیلی داغ‌تری دارد». می‌گوید خودش هم یک‌بار آنجا رفته؛ «قیمت بعضی کبوترها تا 200 هزار تومان هم می‌رسد. البته خریدارها باید حواسشان باشد چون بعضی از فروشندگان کبوترهای خوبشان به میله جلوی سردر مغازه عادت کرده‌اند؛ برای همین هم این کبوترها را هرجا که رها کنند، باز هم برمی‌گردند و روی همان میله می‌نشینند».

از صحن آزادی گوشه‌ای از گنبد طلای حضرت مشخص است. روی گنبد اثری از کبوتر نیست، فقط گاهی کبوتری از کنارش پرواز می‌کند و آن‌طرف‌تر می‌نشیند. در این صحن کبوتر زیادی وجود ندارد؛ برای همین به گفته پرنده‌شناس همراهمان به سمت صحن اصلی حرم می‌رویم.

خانم جوانی کیسه نایلون پر از گندمی را پرت می‌کند روی سقاخانه. اینجا صحن انقلاب است و بیشترین ازدحام کبوترهای حرم را می‌توان در همین صحن دید. خانم زارع مسافر تهران است و این چهارمین باری است که برای زیارت امام‌رضا(ع) به مشهد آمده. می‌گوید: «هر بار که می‌آیم مشتی دانه هم برای این کفترها می‌ریزم. اینها پاکند و گناهی ندارند. همیشه هم کنار حرم امام هستند». صحن انقلاب پر از پرنده است. درست است که بیشترین تجمع آنها را می‌توان روبه‌روی ایوان طلا، روی گنبد کوچک سقاخانه دید اما با کمی دقت، دیگر کبوترها هم به چشم می‌آیند؛ دورتادور رواق‌ها، گوشه‌های صحن و حتی میان پاهای زائرین. البته در گوشه و کنار این صحن گهگاه قمری یا کلاغی هم به چشم می‌خورد که برای پیدا کردن غذا بهترین مکان را انتخاب کرده‌اند. با وجود ازدحام زیاد کبوتر در این صحن، اینجا جایگاه کبوترهای حرم نیست. خادمی به سمت خروجی صحن هدایت اشاره می‌کند و آدرس می‌دهد: «بست طوسی، کنار باغ رضوان».

خانه‌ای برای ضعفا

اینجا حصاری اطراف کبوترها کشیده شده و کمتر دیده می‌شود که کبوتری پرواز کند. پسربچه شیطانی وارد جایگاه می‌شود و همه‌شان به سمت کناره جایگاه پرپر می‌زنند ولی پرواز نمی‌کنند. پسر موفق می‌شود یکی‌شان را کنار توری گیر بیندازد و با یک حرکت اسیرش کند اما هنوز از روی میله‌های جایگاه بیرون نپریده که خادمی از راه می‌رسد و کبوتر سفید را از دست پسر گرفته و دوباره داخل جایگاه می‌پراند.

از او که به گفته خودش سه سالی می‌شود خادم اینجاست می‌پرسم پس چرا کبوتر پرواز نکرد و دوباره به جایگاه برگشت، که می‌گوید: «اینها اکثرا کبوترهای پیر یا ناتوان و بیمارند. کبوتر سالم در جایگاه کبوترها نمی‌نشیند و از اینکه دورش محصور باشد، احساس خطر می‌کند». وقتی بالای سرم را نگاه می‌کنم، بیشتر مطمئن می‌شوم که خادم جوان بیراه نمی‌گوید. یک دسته کبوتر روی نورافکن‌های همان‌جا نشسته‌اند و دسته‌ای در هوا مشغول پروازند؛ درست برخلاف کبوترهای داخل جایگاه که مرتب در حال چرت زدن و خوردن‌ هستند. خادم جوان می‌گوید: «اینها را شب‌ها نمی‌توان همین‌جا ول کرد. هوا که تاریک بشود، مسؤول کبوترها با قفسش می‌آید جمعشان می‌کند و می‌برد تا خوراک گربه‌ها نشوند. صبح هم دوباره برمی‌گرداندشان همین‌جا». اتاق شب کبوترها کمی آن‌طرف‌تر، داخل یکی از ستون‌ها ساخته شده که دری فلزی دارد و چفت و قفلی هم روی آن است.

روبه‌روی این اتاق بالای پنجره‌ای نوشته‌اند: «برای نذورات قبض تهیه کنید». اینجا دفتر خرید گندم برای کبوترهاست و مسؤول فروش نذورات گندم پشت میزش نشسته؛ «200 تومانی، 500 تومانی، 1000 تومانی؛ سه نوع قبض داریم. مردم به اندازه اینها می‌توانند برای کبوترها گندم بخرند».

اینها را می‌گوید و به دورتادور خودش اشاره می‌کند که پر از کیسه‌های گندم است. به گفته خودش انبار هم لب تا لب پر از کیسه گندم است؛ «این گندم‌ها را آنهایی که نذر دارند می‌آورند و وقف اینجا می‌کنند. الان دیگر اصلا جا نداریم و همیشه انبار پر است».

اما برای این مشکل هم راهی وجود دارد. احمد محمدیان، مسؤول بست طبرسی که 20 سالی می‌شود خادم رسمی حرم امام رضا(ع) است می‌گوید: «الان فصل برداشت گندم است؛ برای همین انبارها این‌قدر پرند. وقتی زمستان شود، دیگر کسی گندم ندارد که وقف آقا کند. گندم‌ها را نگه می‌داریم تا در سرمای زمستان هم برای کبوترها غذا داشته باشیم».

روزگاری پرنده‌ها

دور جایگاه کبوترها شلوغ‌تر شده. مادری گندم‌ها را از کیسه‌ای بیرون می‌آورد و دست پسر کوچکش می‌دهد تا برای کبوترها بریزد. با اینکه مردم درون جایگاه کوهی از گندم ریخته‌اند اما فقط چند پرنده مشغول خوردن‌ هستند. هاشمی -پرنده‌شناس - می‌گوید: «قبل‌ترها در حرم آن‌قدر کبوتر بود که کل محوطه یکی از صحن‌ها را جایگاه کبوترها کرده بودند. همیشه دو تا وانت پر از گندم آنجا بود و با بیل برای کبوترها دانه می‌ریختند. پیش از این روی گنبد هم پر از کبوتر بود؛ طوری که وقتی دسته‌ای پرواز می‌کردند آسمان سیاه می‌شد اما حالا تعداد کبوترها کمتر شده است».

هاشمی می‌گوید: « فضولات کبوترها اسیدی است و باعث تخریب بناهای تاریخی می‌شود.» این موضوع نشان می‌دهد با اینکه این پرنده‌های زیبا همیشه مورد احترامند اما معضل هم به حساب می‌آیند؛ معضلی که فقط مختص بارگاه امام رضا(ع) نیست و در تمام دنیا وجود دارد. هاشمی در ادامه می‌گوید: «در بسیاری از کشورهای اروپایی هم مجبورند به‌صورت هفتگی کبوترها را جمع‌آوری کنند تا فضولاتشان باعث تخریب بنا نشود». به همین دلیل مسوولان آستان تصمیم بر محدود کردن تعداد و محل پرواز کبوتران گرفته‌اند.

اما با وجود همه این تدابیر برای جلوگیری از ازدیاد بیش از حد کبوترها، هنوز هم در نقطه‌ای از حرم می‌توان آنها را دید. حرم را که ترک ‌می‌کنیم، نزدیک غروب است و چراغ‌های حرم را روشن کرده‌اند. از همین‌جا هم می‌شود کبوترها را دید که بر فراز حرم پرواز می‌کنند؛ جانوران زیبایی که همیشه برای ایرانیان مورداحترام بوده‌اند. از راننده تاکسی‌ای که ما را به هتل می‌برد، درباره پرنده‌ها می‌پرسم. می‌گوید عاشق کبوترهاست؛ «دو تا کفتر پاپری دارم که آنها را خیلی گران خریده‌ام. از وقتی هم به خانه آوردمشان، باعث خیر و برکت شده‌اند. اما نذری دارم که اگر آقا صلاح دید و برآورده کرد، هر دوتایشان را در حرم رها می‌کنم».

حمیدرضا دوکله بازدید : 1170 یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

داستان کبوتر بازان

 
اميدكريمى
- ننه! يه كفتر آوردم...
- چيه؟ 
- ننه اين طوقيه، با كفتراى ديگه فرق داره.
- طوقى براى ما اومد نداره، بابات هم سرطوقى مرد... (بخشى از ديالوگ فيلم طوقى)
***
۱ ـ براى آن كه اين تصوير مصداقى پيدا كند مى شود گفت مثل ترياك. اما سياه تر. جريان جارى جامد شده را مى ريزد توى قلم. از ته آن مى ريزد. قلم كه پر شد، غليظ مى شود. جريان جارى غليظ شده مى شود جوهر. بالا و پايين مى رود روى كاغذ. جريان جارى مكتوب مى شود. مكتوب مى شود تا فهميده شود كه جريان جارى ميان مرده ها و زنده ها را نمى شود نوشت. بام خانه اى كه قفس تورى پرنده هايش پر بود از پر و ريق كفتر. نمى شود سر و تهش را با يك آگهى ترحيم هم آورد.
***
دو - سه سال كه از ۳۰ سال كم كنى، يك عمر براى زندگى كردن برايت باقى مى ماند. يك عمر كه مى توانى دست به هر كارى بزنى تا بفهمى زندگى يعنى چه؟ بفهمى زندگى اصلاً ارزش اش را دارد يا نه؟ آدم اگر باشى، از خير باقى دنيا مى گذرى و همان ۲۷ سال را در مى يابى. اما اگر كفتر باشى؟ مى گويد: «از وقتى جوجه است مى پرانند، اما از سال دوم براى مسابقه مى پرانند. بهترين سال هاى پرش يك كفتر همان ۳-۲ سال اول است.» حالا مى توانى از ۳۰ سال عمرت كم كنى. ۳۰ سالى كه در آن حتى پير هم مى شوى. اگر خوش شانس باشى فقط همان ۳-۲ سال اول خوب بپرى و بعد از كار افتاده شوى، آن وقت شايد كسى ديگر بال هايت را نبست و نچيد و تو شدى آقاى خودت، سرور خودت، كفتر خودت!
آن سال كه على حاتمى تصميم گرفت چندين بازيگر سرشناس آن دوران را كنار هم جمع كند تا طوقى اش را بسازد، هنوز ۱۰ سال از تصويب قانون منع كفتربازى و پوشيدن پيژامه در ملأعام نگذشته بود. قوانينى كه همزمان با هم تدوين و تصويب شدند، اما تنها عاقبت شان حذف پيژامه پوشان در خيابان بود. چه اينكه كفتربازى از بازى بزرگان به زندگى فرودستان آمده بود و تجارت آنها شده بود. تجارت آدمهايى كه كتاب تهران قديم اينگونه معرفيشان مى كند: «دكاندارهاى كبوتر معمولاً از لش و لات ها و بيكاره هاى محلات بودند كه چون به هر عنوان درمانده معاش مى شدند، رو به كار خريد و فروش اين گونه طيور مى آوردند. افرادى كه هرگز رنگ مكتب و مدرسه، كاغذ و قلم و علم و تربيت را نديدند.» اگر بخواهى در كتاب تهران قديم همين طور پيش بروى، كار به جاهايى مى كشد كه بازگو كردن اش برابرى مى كند با نابودى عده اى كه مى توانند نابودت كنند. پس عقل آدمى حكم مى كند از گفتن اش خوددارى كنى.
در همه چيز اما استثناء هم پيدا مى شود. كافى است كمى جست وجو كنى، حتماً پيدا مى كنى فردى را كه كارشناس ارشد طراحى فضاى سبز است، در دهه پنجم زندگى اش سير مى كند، چند سال در ينگه دنيا زندگى كرده است و حالا كه به ايران برگشته كفتر دارد و كفتربازى مى كند. او مى خواهد نامش محفوظ بماند، اما مى گويد به تازگى ايرانى هايى كبوتر به ايالات متحده برده اند و يانكى ها را متعجب از وفاى كبوترانى كرده اند كه پس از چندين ساعت چرخ زدن در آسمان، به لانه خود باز مى گردند. او گرو نمى بندد اما دوستانى دارد كه همه مدرك عاليه دانشگاهى دارند و در دهه اول تيرماه گروبندى مى كنند و البته از هيچ كدام نامى نمى برد.
اگر دكترها و مهندس هاى كفترباز را به حال خود بگذارى و احترام ترس بدنام شدنشان را به جا بياورى مى توانى در محله هاى نه چندان متمول شهر ببينى محمود آهنگر را كه ابتداى تيرماه هر سال خيابان خاوران را قرق خود مى كند تا گرو بندى اش را برپا كند. مى گويند از همه جا اجازه اش را مى گيرد و بعد معركه راه مى افتد.
غير از محمود آهنگر كه حتماً گروبندى اش آنقدر باارزش هست كه به خاطرش يك خيابان را مى بندند، چند آدم سرشناس ديگر هم هستند كه به عشق كبوتر زندگى مى كنند.
 سرنخ كبوتر بازهاى تهران به جماعتى مى رسد كه روزها چرخ بازار تهران را مى چرخانند و شامگاهان در لابلاى گنجه هاى پر از كبوتر مى چرخند تا كمى لذت زندگى ببرند(!) كسى نامى از فلان حاجى بازارى نمى برد اما مى گويند از مشخصه هاى اين دسته، مؤمن بودن آنهاست كه اين صيغه از كفتربازها با هرچه در كتاب تهران قديم آمده است منافات دارد و كلاً آن را نقض مى كند.
گرچه محمود آهنگر و انبوه حاجى بازارى براى آمدن در اين گزارش دست يافتنى نبودند، اما بودند آنهايى كه كفترباز بودند و كفتر دار. فرد اول از نسلى است كه حتماً طوقى را بارها و بارها در سينماهاى قبل از انقلاب ديده است؛ قاسم بابايى، ۵۲ ساله، معلم مستعفى و سازنده مبل. انسانى مثل بقيه كه شايد تنها تفاوتش داشتن چندين و چند كبوتر باشد كه سالهاست دارد و بزرگ كرده و مى گويد تا جايى كه بتواند اين كار را ادامه مى دهد: «هر چه بيشتر بگذرد آدم بيشتر علاقمند مى شود.» و او آن چنان علاقمند است كه تنها راه نجات از دنياى خسته كننده بيرون از خانه را در كبوتر مى جويد: «براى آزاد شدن از فكرهاى بى خود زندگى كفتر دارم. ۱۱-۱۰ شب كه از سر كار بر مى گردم، فقط نگاه كردن به اين كفترها و رسيدگى به اينهاست كه خستگى از تنم در مى كند.» وقتى از بابايى كه مدعى است كفتردار است و نه كفترباز، مى پرسم چرا كفتر؟ مى گويد: «وفاى اين حيوان آدم را معتاد به خودش مى كند. بارها شده كبوترى كه من تربيت كرده بودم، فرد ديگرى به شهرى دور برده اما همان كبوتر بعد از ۲ سال برگشته پشت قفس خودش روى بام خانه ما.»
***
۲- نكير و منكر اگر بپرسند، از دين و ايمانش دهان باز مى كند. دهان باز مى كند. دهان كه باز كند جاى حرف و واژه، جاى جريان جارى كه حرفش رفت، پر كفتر مى زند بيرون. هرچه مى گويد، جايش پر كفتر از دهانش مى زند بيرون. قبر را «پر» ور مى دارد. به همين سفيدى. تنها پسرش است كه داغ دار است. ديگر نكير و منكر از كدام گناه بپرسند. جل و پلاس شان را جمع مى كنند و زود مى زنند به چاك. به عرش الهى كه قبر پُر پَر خفه شان نكند. اين هم براى تو كه خيال مى كنى مرگ سياه است. نخير، كافى است چشم درست و حسابى نداشته باشى و مدام عينكت را گم كرده باشى. بعد هم يا كفتر باشى يا كفترباز. همين ها اهلت مى كند براى پريدن. نداشتن چشم، خيالش را از شب اول قبر راحت كرده بود. وقتى مى رفت پشت بام چشم نداشت كه از پنجره ها، سر پيرى، حمام ها و اتاق هاى همسايه ها را ديد بزند.
***
آموزش كفتربازى
جوجه ۲۰ روزه كبوتر مى تواند بپرد. در اين موقع ابتدا جوجه را با دست يا تكه چوبى مى ترسانند تا از زمين بلند شود و پرواز كند، بعد از اينكه يك دور در حياط منزل زد، به زمين يا پشت بام مى نشيند. در روزهاى بعد در ساعت معين پرش جوجه را به صورت منظم بيشتر مى كنند اگر جوجه يا كبوترى را براى پراندن به محلى غريبه ببرند، براى جلد كردنش به مدت چند روز بالهايش را مى بندند تا با محيط خو بگيرد. 
كبوتربازان معمولاً صبح قبل از طلوع آفتاب كبوتران را به پرواز درآورده و ۵ تا ۶ ساعت  آنها مى پرند و در اين مدت كبوترباز، كفترها را به دقت مى بيند و پرش آنها را زير نظر دارد. 
بهترين زمان پر دادن كبوتر صبح اول وقت است. به اين دليل كه هم هوا خنك و معتدل است و هم كبوتر در صورت دور افتادن و گم شدن از فرط خستگى زمانى را تا غروب و شب داشته باشد و بتواند به لانه اش برگردد. پر دادن كبوتر در هنگام عصر كار كفتربازهاى ناشى است. البته كفتربازهاى مشهد كبوترهايشان را در شب پرواز مى دهند كه آن هم به دليل رسم و رسوم آن منطقه است.
عمر كبوتر در بهترين حالت به ۳۵ سال هم مى رسد. بهترين حالت زمانى است كه پرنده تمام واكسن هايش را استفاده كرده باشد، در طول عمر تنها يك بار جفت گيرى داشته باشد و البته از گزند حيواناتى مانند گربه (كه تنها سينه كبوتر را مى پسندد و مى درد) باز، شاهين و چند حيوان ديگر در امان بماند.
***
۳- كفترها را آزاد مى  كرد و مى نشست روى صندلى كهنه. زل مى زد به هيچ  كجا. دانه مى پاشيد. تا كفترها جَلد شوند. تمام اين آگهى ها را براى پسرش داده اند. براى تسليت. خودش آن وقت، ده دوازده تا كفتر داشت كه از چين و شكن بال هاشان مى شناخت شان. كورمال كورمال با قدم هاى شمرده مى رفت. دست مى سرانيد به ديوار. مى ايستاد كنار تورى. در آن را باز مى كرد. با همين تأمل كه نوشته شده. پرنده ها را مى تارانيد و پروازشان مى داد. چشم كه نداشت اما محض عادت سر بالا مى كرد. پرنده ها احتمالاً دنبال هم گرد مى شدند، احتمالاً مى رفتند، احتمالاً مى نشستند روى تير چراغ برق. بعد با صداى كورى كه پرنده بازى كور احتمال مى داد و مى خواندشان، مى آمدند و مى نشستند. دانه هايى كه پاشيده بود مى خوردند. كارش تمام عمر، نه از ميانه به اين سو همين بود. در اين آگهى، با آن خطوط نامرئى جارى در جريان، بيش از اين ننوشته. صداى نوك زدن پرنده ها به زمين مى چكد.
***
گرو گرفتن
مى گويند تيرماه، اوج گرماى فصل گرم سال است. هر چند گرماى اول مرداد چيز ديگرى است. اما وقتى بدانى يك مشت كبوتر اسير، تنها و تنها در روز هاى تير ماه مى توانند صاحبشان را خوشبخت كنند، مى فهمى كه روزهاى تيرماه گرمترين روزهاى سال است، حتى گرمتر از چله تابستان: «در تيرماه چون طاقت پريدن كمتر است، مسابقه كفتربازى را در اين ماه برگزار مى كنند (معمولاً نيمه اول تير). در زمستان همه كفترها خوب مى پرند. اما در تابستان پريدن و استقامت داشتن شرط است.» 
داستان گرو گرفتن هم سر دراز دارد. ماجرا از جايى شروع مى شود كه ۲ كفترباز از مدتها پيش از تيرماه قرار مسابقه اى را مى گذارند كه در قمار آن ممكن است حتى خانواده خويش را هم از دست دهند. كم نيستند نمونه هايى كه گرو بسته اند بر سر هر آنچه در خانه است و زن و فرزند نيز...
اين موضوع بماند، اما در گرو گيرى از ابتدا تفاهم نامه اى بين دو طرف امضاء مى شود كه در آن نوع گرو، تاريخ، زمان و ۳ داور مسابقه - كه هركدام كفترباز حرفه اى هستند - مشخص مى شود. داوران ابتدا كبوترهاى هر طرف را به مهر طرف مقابل آذين مى كنند و سپس فرمان شروع مسابقه را مى دهند. از اين ۳ داور يكى داور ارشد است كه مسؤول حل اختلاف ۲ داور وسط بوده و در اصل اوست كه برنده گرو را مشخص مى كند. وظيفه اين داوران شناسايى كبوتر فرارى و استراحت كرده در طول گرو از باقى كبوتران است. براى شناسايى اين اتفاق هم به دهان قفل شده كبوتر، برفك هاى داخل دهان او و پاهاى پر از حرارت و بى حس اش توجه مى كنند. در پايان مسابقه ميانگين ساعت بازگشت تمام كبوتران را بدست مى آورند تا برنده نهايى مشخص شود.اما پيش از اين داورى و ۲ روز قبل از گرو گيرى از جانب هركدام از طرف هاى گرو ۲ نفر به خانه رقيب مى روند تا بر روند آماده سازى و آب و دان دادن به كبوترها نظارت داشته باشند تا در مسابقه از مكمل ها و ويتامين هاى خاص براى تقويت كبوترش استفاده نكند (منظور همان دوپينگ است!).
گرو شامل همه چيز مى شود. چه دانه يك سال كفتر هاى حريف (اين يك مورد تنها به جهت سالم بودن گرو انتخاب مى شود) و چه مبالغى همچون ۱۲-۱۰ ميليون تومان و البته خيرات براى مستمندان. اما بوده و هستند آدم هايى كه بر سر گزينه هاى غير اخلاقى هم گرو مى بندند و از هيچ عملى هم فرو گذار نيستند. اين ها را بايد به اين نكته اضافه كرد كه هستند كفتربازانى كه در كمال وقاحت از خير غيرت خود هم گذشته اند تا بتوانند آب و دان كبوتر ها را جور كنند. مانند همان اتفاقى كه ممكن است براى خانواده فردى معتاد بيافتد.
گروگيرى و نوع اجراى آن در شهرهاى مختلف ايران تفاوت دارد. مركز نشينان كشور ترجيح مى دهد كبوترهايشان ساعت بيشترى را در آسمان بماند، ساكنين شرق ايران به زيبايى حركت دسته هاى كبوتر در آسمان بها مى دهند و غربى ها هم به مسافتى كه يك كبوتر طى مى كند توجه دارند.
چنين چيزى در اروپا هم يافت مى شود. آنجا كه كبوترى بايد مانند اجداد نامه رسانش مسافت دو كشور همچون بلژيك و آلمان را طى كند و در شهر و مكانى خاص فرود آيد. 
***
۴- كتاب تهران قديم كفتربازها را مزاحم همسايه ها معرفى مى كند: «روشن است كه محل بازى كبوتر بازها در بام هاى بلند باشد و شعاع عملش خانه هاى مجاور را هم در بر مى گيرد و همين به معنى اين است كه بازى او موجب آزار، اذيت، خسارت و ناراحتى همه سكنه خانه هاى اطراف بشود. مخصوصاً اينكه بام هاى خانه كبوتربازها از بام ديگران بلندتر باشد كه در اين صورت زحمات او مضاعف مى شود.
كبوترباز از هنگام اذان صبح بايد بر سر بام و در لانه كبوتر خود باشد. چون هنگام بازى و پر دادن كبوترانش از همان موقع شروع مى شود و اين همان زمانى است كه مردم بر سر بامها يا داخل اطاق هاى در گشوده خويش غنوده اند. چه اينكه فصول پر دادن كبوتر معمولاً در اعتدال و اندكى در گرماى هواست كه از فروردين شروع مى شود.»اما براى همين هم مثال نقض وجود دارد.
دومين كفتربازى كه ميهمان اين گزارش است، جوانى است ۳۰ ساله و ديپلمه كه اتفاقاً شغل مناسبى هم دارد. داود منصورى كه او هم از بچگى در قفس كبوتر بزرگ شده است. از او دليل بدنام بودن كفتربازها را مى پرسم و در پاسخ معتادانى را دليل مى آورد كه به قفس كبوتر پناه مى آورند: «به هواى كفتربازى مى روند سر پشت بام و ترياك مى كشند. يك مشت بيكار و علاف كه صبح تا شب سر بام مى روند و از همسايه مى دزدند تا خرج كفترهاشان را در بياورند.»
اما داود توضيح مى دهد افرادى را مى شناسد كه كبوتر بازى مى كنند كه از نظر شخصيتى مو لاى درز كارشان نمى رود: «من دكتر يا مهندسهاى عشق كبوترى مى شناسم كه هيچ وجهه تشابهى با كفتربازهاى معمولى و شناخته شده در جامعه ندارند.»
با اين حال به اعتقاد قاسم بابايى ديگر نه چندان همچون گذشته، بام خانه كفتربازان آنقدر پوشيده و محفوظ هست كه كمتر كسى از ديدن قفس كبوتر در بام همسايه روبرو معذب و ناراحت مى شود. ضمن اينكه طبق قوانين فعلى كشور كبوتر بازى و كبوتر دارى جرم نيست مگر اينكه مزاحمتى براى شخصى حقيقى و يا حقوقى به وجود بيايد. 
***
۵- اين حرف  ها به مرگ ربطى ندارد. مرگ به آن  ها ربط دارد. مرگى كه به قول قلمى ديگر، ما را مرور مى  كند. مرورش سايه اى مى  شود شكسته. سايه تير چراغ  برقى در شب. سايه  كفتر. آدم  ها، به مرده  ها و زنده  هاى اطراف  شان بى ربطند. به همين روزنامه، همين صفحه ترحيم ربط دارند. ربطشان صداى پا مى شود كه از پله  هاى زيرزمين پايين مى  رود. ربطشان خاطرات خودش را اخ و تف مى  كند و حوصله ندارد حرف بچه  هايش را بشنود. ربط  ها، ميانشان جريانى جارى است. جريانى جارى كه غليظش مى كند. يكى توى هوا مى  زند و وَرزَش مى  دهد. لوله  اش مى  كند و آن  قدر فشارش مى  دهد تا سياه شود.
***
سؤالى مشترك از قاسم بابايى ۵۲ ساله (براى دومين بار) و داود منصورى ۳۰ ساله مى پرسم: چرا كبوتر؟ چرا حيوان ديگرى نه؟ هر دو پاسخ مى دهند به خاطر عشق اين حيوان. به هر دو مى گويم مگر نمى شود اين احساس را نسبت به انسانى ديگر داشت و بى جهت پرنده آزاد را در بند نگرفت؟ و منصورى پاسخ مى دهد: «من هر وقت كبوتر ها، قنارى ها و بقيه حيوانات خانه ام را تماشا مى كنم، شكر خدا به جاى مى آورم كه چنين زيبا اين حيوانات را آفريده است...» و من ديگر چيزى نمى توانم از اين دو بپرسم.
***
۶- زندگى از «ز» تا «ى» دالان تاريكى را مى  ماند كه اين قصه  ها مثل طلسم  هاى نوشته شده روى هم، تلنبار شده اند آن  جا. گاه ميانشان استحاله رخ مى  دهد و ربطى محدود پيدا مى  كنند، گاه وقتى نوشته مى  شوند تا حد يك آگهى يا تسليت بيشتر واژه لازم ندارند. آن را كه بخوانى تا ته  اش مى  روى. چه كفتر باشد پر به پر، چه تيرك چراغ  برقى دوشيزه. زندگى در كام گرفتن از دنيا و زيرزمين، زندگى در كفتر خلاصه مى شود. احتمالاً، يا بى شك! و اين خلاصه جارى مى شود در يك آگهى. كه با خطى روزنامه اى، بى ربط مى شود با هم. خطى كه جارى مى شود و جريان مى سازد.
***
طوقى حاتمى خدا بيامرز را به زندگى كه شبيه كنى - كه هست - و وقتى به ياسر عرفات مرحوم فكر كنى كه سالها جنگيد و مذاكره كرد تا كبوتر صلح و آرامش را بر شانه هايش و شانه هاى مردم سرزمين اش بنشاند و در آخر ناكام، چشم بر اين دنيا بست و آن هنگام كه محمد بيجه را تصور كنى كه جان كودكى را براى نشان دادن كبوترى استثنايى گرفت و خود جان داد، مى فهمى كه زندگى بعضى ها در كفتر خلاصه مى  شود. احتمالاً، يا بى شك!
پى نوشت: شماره هاى ۱ تا ۵ برگرفته از متنى است به قلم صالح تسبيحى نوشته شده در ارديبهشت ۱۳۸۳.
 
این هم لینک آرشیو روزنامه ایران  http://www.iraninstitute.com/1384/840209/html/index.htm
+ نوشته شده در  دوشنبه نهم شهریور 1388ساعت 14:19  توسط کوروش  |  نظر بدهید

 

با  سلام به تمام عشقبازان گرامی .من برادر کوروش هستم که از طرف برادرم از شما عذرخواهی میکنم به این دلیل که قرار بود عکس های مسابقات کبوتر بازی را برای شما بیاورد که باور بفرمایید از 11 تیر ایشون رفتن به جاهای مختلف که عکسهای بسیار زیادی از مسابقات گرفتند ولی در راه برگشت از گرو اقا عبدالله کوهی عده ای لباس شخصی دوربین را ضبط میکنند و شماره تلفن و ادرس را هم از برادرم میگیرند تا در اینده وضعیت مشخص شود و در همین چند شب پیش متاسفانه به خانه ما ریختند و برادرم را گرفتند که دلیلشان هم عکسهایی بود که از جمعیت مردم روز گرو گرفته بودیم و مامورین فکر میکنند که این عکسها تصاویر نا ارامی های اخیر تهران هست که ما هر چه گفتیم که این طور نیست هیچ فایده ای نداشت و باید منتظر حکم جلسه اینده باشیم .

 

ولی اقایان جمشید و عبدالرضا رحیمیان تعدادی عکس در همین رابطه برای ما فرستادند که یکی دوتا عکس از گرو اقایان بابک و سعید می باشد و عکس کبوتران هم برای اقای رحیمیان هست و البته یک مطلب جالب توجه هم از ایشون که در وبلاگ قرار می دهم که در ذیل می اید.و دوستان این فعلا اخرین پست تا ببینیم که چی میشه .

حمیدرضا دوکله بازدید : 354 یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

اصطلاحاتی که در مورد کبوتر بازی نمیدانیم

انواع کبوتربازها را بشناسیم
یک پژوهشگر حوزه‌ی انسان‌شناسی که موضوع پایان‌نامه‌اش «مطالعه‌ی کبوتربازی» بوده است اظهار کرد: در تحقیقی که انجام دادم، منظور از «کبوترباز» کسی نیست که از کبوتر نگهداری می‌کند؛ به‌طور کلی، کبوتربازها به چند دسته تقسیم می‌شوند؛ کبوتربازهایی که در پرورش و نگهداری کبوتران صرفا به زیبایی آن‌ها اهمیت می‌دهند، کبوتربازهایی که از کبوترهای افقی پرواز نگهداری می‌کنند و به‌ توانایی پرواز طولانی‌مدت و مسیریابی بالای کبوترها اهمیت می‌دهند. این افراد از کبوتر در مسابقات مسافتی استفاده می‌کنند. همچنین کبوتربازهایی که به قابلیت کبوتر در پرواز طولانی‌مدت و توانایی او را در بازگشت به خانه اهمیت می‌دهند. کسانی‌ که در تهران به‌عنوان کبوترباز شناخته می‌شوند در این دسته قرار می‌گیرند. مشخصه‌ی کبوتربازهایِ این دسته در نظر بسیاری از مردم شامل صرف وقت و هزینه‌ی بسیار برای رسیدگی کردن به کبوترها، حضور طولانی‌مدت بر پشت بام، به پرواز درآوردن کبوترها با سوت و سروصدا و احتمالا ایجاد مزاحمت برای همسایه‌هاست.

علی‌ آخرتی ادامه داد: برخی از این کبوتربازها صرفا برای تفنن، سرگرمی و لذت بردن، کبوترها را به پرواز درمی‌آورند و معمولا تعداد محدودی کبوتر بر پشت‌ بام یا در حیاط خانه‌ی خود نگهداری می‌کنند. برخی دیگر با کبوترهای خود غریب‌گیری می‌کنند و کبوترهای دیگر کبوتربازها را که از دسته‌ی خود جدا مانده‌اند، می‌گیرند. یکی از روش‌های آن‌ها این‌گونه است که با دسته‌ای کبوتر گرسنه و «به‌فرمان» در پشت بام چشم به راه کبوتری غریب می‌مانند و به‌محض دیدن کبوتری تنها و غریب، با پاشیدن اندکی دانه به این طرف و آن طرف پشت بام، کبوتر گرسنه را ِپِر می‌دهند تا با جلب توجه کبوتر غریب، او را به نشستن ترغیب کنند.

حرفه‌ای‌ها غریب‌گیری نمی‌کنند
این پژوهشگر حوزه‌ی انسان‌شناسی گفت: از نظر کبوتربازهای تهرانی، غریب‌گیری مذموم است. رسم این است که اگر کبوتر غریبی با دسته‌ی کبوترهای‌شان همراه شود، در صورتی که کبوتر برای دوستان، آشنایان و هم‌محله‌ای‌ها باشد، مهر و نشانی داشته باشد یا شماره‌ی تلفن روی مهرش یا روی حلقه‌ی بسته به پایش باشد، غالبا آن را به صاحبش برمی‌گردانند.

او با بیان این‌که در اصطلاح رایج میان کبوتربازها، به گروهی از آن‌ها «عشق‌باز» گفته می‌شود، توضیح داد: این افراد با ویژگی‌هایی مانند داشتن تعداد قابل توجهی کبوتر و وجود شماری از خصایل و منش‌ها از جمله لوطی‌منشی، سفره‌دار بودن و داشتنِ مرام و مروت شناخته می‌شوند. قرار گرفتن جزو کبوتربازهای حرفه‌ای به وضعیت و جایگاه کبوترباز در نظر دیگر کبوتربازها بستگی دارد.

آخرتی ادامه داد: برای کبوتربازها نام، نشان و اعتبار مهم است، این اعتبار از طرق مختلف به‌دست می‌آید، از جمله داشتنِ تعداد زیادی کبوتر، داشتن کبوترهایی اصیل، پیروزی در گروه‌های متعدد یا لوطی و سفره‌دار بودن. در نهایت، ویژگی این افراد را به‌سختی می‌توان براساس ملاک‌ها و معیارهای سراست و دقیق بیان کرد. به عبارت بهتر، این افراد نوعی سرمایه‌ی نمادین دارند، سرمایه‌ای که بین افرادی که در آن میدان فعال هستند، قابل درک و فهم است.

گرو؛ مسابقه‌ی کبوتربازان
او با اشاره به این‌که نام مسابقه‌ی میان کبوتربازان «گرو» است، درباره‌ی آن توضیح داد: «گرو» مسابقه‌ای میان دو یا چند کبوترباز است؛ مدتی قبل از تیرماه، کبوتربازها روزی را برای رقابت و به پرواز درآوردن کبوترهای خود انتخاب می‌کنند. در روز تعیین‌شده هر کبوترباز بر پشت بام خود کبوترهایش را به پرواز درمی‌آورد و داورهای حاضر بر پشت بام، زمان پرواز هر کبوتر را یادداشت می‌کنند تا در پایان، کبوتربازی که کبوترهایش، زمان بیشتری در آسمان بودند، برنده شود.

آخرتی با اشاره به این‌که این مسابقه در تیرماه برگزار می‌شود، گفت: دو طرف مسابقه معمولا پیش از شروع آن، در جلسه‌ای بحث می‌کنند و بر مبنای توافق‌های انجام‌شده درباره‌ی جزییات مسابقه، قراردادی می‌نویسند.

سیاهی کردن ممنوع!
او اظهار کرد: کبوترها در دسته‌ها و تیپ‌های چند ده‌تایی و درارتفاع‌های مختلفی پرواز می‌کنند. هرچه کبوترهای دسته‌های پایین‌تر زودتر بنشینند، کبوترهای بالایی هم زودتر ریزش خواهند کرد. در روز «گرو» صاحب کبوتر مجاز نیست کبوترهایش را بترساند و برای طولانی‌تر پرواز کردن آن‌ها را تحریک کند. او حتی باید امکان نشستن زودتر آن‌ها را هم فراهم کند و کبوتر هم باید تا حد توان، مقاومت کند و به پرواز ادامه دهد. هر حرکتی را که موجب ترسیدن و بیشتر پریدن کبوتر شود «سیاهی کردن» یا «سیاهی دادن» می‌نامند. از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به ایجاد سر و صدا، سوت و ترقه زدن یا تکان دادن پارچه‌ی رنگی اشاره کرد. سیاهی کردن غالبا موجب برهم خوردن «گرو» می‌شود، اگر هم موجب برهم خوردن «گرو» نشود، عامل بدنامی و بی‌اعتباری کبوترباز است.

این پژوهشگر انسان‌شناسی ادامه داد: گروها ساعت شش صبح آغاز می‌شوند و از آن ساعت به‌مدت مشخصی، کبوترباز کبوترها را با تکان دادن چوبی که گاه تکه‌ای پارچه به انتهای آن بسته می‌شود یا با ایجاد صدا به پرواز درمی‌آورد. کبوترهایی که روز «گرو» پرواز می‌کنند، شب قبل از آن مهر می‌شوند. هدف از مهر کردن این است که داورها پس از پایان گرو به‌راحتی بتوانند تشخیص دهند که کبوترهایی که نشسته‌اند و زمان‌شان ثبت شده‌ است همان کبوترهایی هستند که صبح به پرواز درآمده‌اند.

آخرتی با بیان این‌که پس از هوا کردن کبوترها، پشت بام در اختیار داورها قرار می‌گیرد، توضیح داد: بر هر پشت بام، سه داور حضور دارند؛ یک داور از طرف هر کدام از دو طرف مسابقه و یک داور وسط که در صورت بروز اختلاف میان آن دو داور دخالت می‌کند. هر کدام از این سه داور یک نویسنده دارند که وظیفه‌ی نوشتن زمان نشستن کبوترها را برعهده دارد. یکی از مهم‌ترین مواردی که داورها باید درباره‌ی آن قضاوت کنند، پریده یا نپریده بودن کبوترهاست.

برخی کبودترها هرز می‌روند
او بیان کرد: در روز مسابقه، اگر کبوتری در جایی به‌جز پشت بام خود بنشیند، آن کبوتر «هرز» نامیده می‌شود و زمانش صفر خواهد بود. اگر کبوتر جایی خارج از دیدرس داورها مدتی بنشیند و دوباره پرواز کند و همراه دیگر کبوترها به خانه‌ی خود برگردد، این کبوتر را «نپریده» می‌گویند. تشخیص این موضوع برعهده‌ی داورهاست و آن‌ها باید با توجه به مهارت خود و از روی خصوصیات ظاهری کبوتر تشخیص دهند که آیا کبوتر ساعت زیادی پریده است یا خیر.

وی افزود: در این موضوع، میزان رفاقت داوران، دو رقیب با هم، میزان حساسیت مسابقه، رجزخوانی‌ها، برخوردهایی که پیش از مسابقه وجود داشته، وضعیت کبوترهایِ در حال پرواز و نزدیک بودن رقابت آن‌ها در روابط میان داورها، دقت آن‌ها و جدیت در برخوردها موثر است. البته در آرام‌ترین شرایط هم گفت‌وگوی داورها از جملات طعنه‌دار و کنایه‌آمیز خالی نیست، جملاتی که اگرچه ظاهرا با شوخی و با خنده بیان می‌شود، اما از آنجا که در اولین فرصت و البته با همان لحن کنایه‌آمیز پاسخ داده می‌شود، مشخص است که کاملا جدی گرفته شده است. در پایان و برای تأیید نتیجه‌، داور حریف مهرها را پس می‌گیرد، یعنی مهردار بودن یا نبودنِ کبوترهای نشسته و جاشده را بررسی می‌کند تا ببیند همه‌ی کبوترها همان‌هایی هستند که روز قبل مهر شده بودند و صبح روز گرو به پرواز درآمده بودند یا کبوتر غریبی هم میان آن‌هاست.

گرو برای کبوتربازان اعتبارساز است
آخرتی با بیان‌ این‌که برای کبوتربازهایی که کبوتر پرشی نگه می‌دارند، «گرو» اهمیت زیادی دارد، اظهار کرد: آن‌ها یک‌سال با تمام توان و با صرف هزینه‌های زیاد، از کبوترهای‌شان نگهداری می‌کنند تا آن‌ها را برای پروازی خوب در روز «گرو» آماده کنند. هر کبوترباز در سال غالبا فقط در یک «گرو» شرکت می‌کند و عملکرد کبوترهایش در همان روز ضامن اعتبار یا بی‌اعتباری او در یک سال پس از آن خواهد بود. البته در سال‌های اخیر با تغییر فضای کبوتربازی و تغییر سرمایه‌های مورد مبادله در این فضا، یکی از مسائلی که در برخورد با کبوتربازها مورد اعتراض آن‌هاست، اهمیت پول و بالا رفتن مبلغ «گرو» شده است.

او ادامه داد: کبوتربازها در جریان آماده‌سازی کبوترها تنها نیستند, آن‌ها همیشه از همراهی گروهی از دوستان خود بهره می‌برند. تعداد این همراهان با توجه به جایگاه کبوترباز و نیز تعداد کبوترهایِ او می‌تواند متفاوت باشد. این همراهان دو دسته هستند؛ دسته‌ی اول کسانی که برای او کار می‌کنند، یعنی کارگران یا بوم‌دارها که با گرفتن دستمزد برای کبوترباز کار می‌کنند، دسته‌ی دوم نیز دوستان دور و نزدیک کبوترباز است.

مهمانی روز گرو
آخرتی اظهار کرد: در روز «گرو» بخشی از ماجرا که در آن، برنده یا بازنده مشخص می‌شود، در پشت بام اتفاق می‌افتد؛ ولی به موازات آن، اتفاق‌های دیگری هم می‌افتد که اهمیت آن کمتر از اصل مسابقه نیست و آن، مهمانی‌ای است که گرودهنده در خانه‌اش ترتیب می‌دهد. کبوترباز پس از به پرواز درآوردن کبوترهایش، دیگر در پشت بام نمی‌ماند، او ممکن است پس از چند روز حضور مداوم در کنار کبوترها و رسیدگی‌های شبانه‌روزی به آن‌ها استراحت کوتاهی کند و سپس با ظاهری آراسته به استقبال مهمانان برود.

او گفت: با وجود این‌که در طول مسابقه، تمام حواس کبوترباز متوجه عملکرد کبوترهایش و اخبار رسیده از وضعیت کبوترهای رقیب است، ولی غالبا تلاش می‌کند خودش را آرام و حتی تا حدودی بی‌توجه نشان دهد. این بی‌توجهی می‌تواند حاکی از اطمینان به کبوترها یا تظاهر به کم‌اهمیتی مسابقه باشد. او با چنین رفتاری نشان می‌دهد که برایش دید و بازدید با رفقا اهمیت دارد. این رویکرد برای فرار از فشار باخت احتمالی نیز می‌تواند موثر باشد.

سکه‌ی گل محمدی
این پژوهشگر در پایان اضافه کرد: کبوتربازها باور دارند که هدف از برگزاری «گرو» به‌دست آوردن پول و بردن مبلغ شرط نیست، آن‌ها گاه در این راستا همان مبلغ «گرو» را هم تا حد ممکن به‌صورت نمادین و غیراقتصادی درمی‌آورند. غالبا به جای پول، تعدادی سکه را به‌عنوان مبلغ گرو تعیین می‌کنند و آن‌ها را هم در قرارداد به‌صورت شاخه گل محمدی ذکر می‌کنند. آن‌ها این موضوع را که هدف‌شان از کبوتربازی و «گرو» کسب سود و منفعت مادی نیست، به‌عنوان یک ارزش و نکته‌ای مثبت عنوان می‌کنند و هم‌زمان می‌توان این موضوع را در این قالب بررسی کرد که درپی منفعت اقتصادی نبودن برای افراد ارزش‌ها و منافع دیگری به‌دنبال دارد.

به گزارش ایسنا، این پژوهش حاصل پایان‌نامه‌ی علی آخرتی - فارغ‌التحصیل رشته‌ی انسان‌شناسی از دانشگاه تهران - با راهنمایی دکتر جلال‌الدین رفیع‌فر و مشاوره‌ی دکتر ابراهیم فیاض است. 


تعداد صفحات : 8

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 76
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 35
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 185
  • آی پی دیروز : 62
  • بازدید امروز : 238
  • باردید دیروز : 91
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 20
  • بازدید هفته : 778
  • بازدید ماه : 778
  • بازدید سال : 25,466
  • بازدید کلی : 432,141